چند روایت در زمینه روایتشناسی
اندیشه - گزارشی از نشستی درباره «روایت در ادبیات و سینما» در شهر کتاب مرکزی
شیما زارعی: بحث روایتشناسی در کنار نشانهشناسی و معناشناسی در ایران مبحث تازهای است. طبعاً با توجه به تازگی موضوع منابعی که در این حوزه به زبان فارسی موجود است، بسیار اندک و شاید در حد چند مقاله باشند. به تازگی انتشارات مینوی خرد کتابی از یاکوب لوته را با عنوان مقدمهای بر روایت در ادبیات و سینما و با ترجمه امید نیک فرجام منتشر کرده است که با زبانی آسانیاب به بررسی روایت در دو رسانه ادبیات و سینما پرداخته است. در نشست نقد و بررسی این اثر در شهر کتاب، منصور براهیمی به تشریح دیدگاههای لوته پرداخت و محمد شهبا و امیرعلی نجومیان ضمن نقد کتاب، مسائل حوزه روایتشناسی را تبیین کردند.
*
روایت اول: منصور براهیمی
شکاف عمیق با جهان در عرصه اقتباس
هنگامی که در زمینه روایت و اقتباس دست به تالیف زدیم، متوجه شکافهای عظیمی در عرصه فرهنگی خود شدیم. شکافهایی که گاهی زمان میطلبد که بتوانیم حتی در سطح ترجمه بر آنها غلبه کنیم. در حوزه اقتباس عقبتر از حوزه روایت هستیم. منهای فضای تولید سینمایی ما که همچون جزیرهای جدای از ادبیات نمایشی ساز خود را میزند و پیش میرود، سلطه نابهجای نظریه مولف بر فضای نقد و نظریه سینما نشاندهنده فقر آشکار ما در این زمینه است. زمانی که درباره انتخاب کتاب لوته صحبت میکردیم مدت کوتاهی بود که سه کتاب رابرت استم درباره اقتباس به زبان انگلیسی چاپ شده بود. با ظهور این سه کتاب، فاصله با فضای انگلیسی زبان شگفتآور شد و چنین توان تولیدی برای ما نگرانکننده بود که ما در کجای فضای فکری جهانی ایستادهایم. وقتی آن کتابها را خواندیم و بررسی کردیم، متوجه شدیم که شکاف وسیعتر از این حرفهاست و حتی یکی از این کتابها اگر ترجمه میشد، امکان هیچ ارتباطی با آن وجود نداشت. حتی کتابهایی که در حوزه اقتباس میشناختیم منبع استم نبودند. این مساله باعث شد که ابتدا در زمینه اقتباس شروع به حرکت کنیم. کتاب لوته از جهات متعددی توجه ما را جلب کرد. این کتاب بخش وسیعی از شکافی را که ناشی از پیشفرضهاست از بین میبرد. هنوز در فضای فکری ما وقتی بحث اقتباس پیش میآید نقطه شروع را «وفاداری» در نظر میگیرند. حال آنکه نقطه شروع کتابهای استم «عدم وفاداری» است. لوته در کتابش با اینکه همچنان متن ادبی را محترم و مهم میداند و با این که سینما را در سایه ادبیات بررسی میکند اما در مجموع خیلی ملایمتر برخورد میکند و به کرات اعلام میکند که متن اقتباسی موفق، چه بسا فیلم موفقی از کار درنیاید. این اثر میتواند ما را برای خیز بعدی در این زمینه آماده کند.
پایان کتاب لوته با بینامتنیت
کتاب «مقدمهای بر روایت در ادبیات و سینما» چندان میل نظری ندارد و به رغم تکیهاش بر بسیاری از نظریهپردازان و مکاتب نظری، فرضاش این نیست که نظریههایی را توضیح دهد. لوته در این کتاب به دنبال زبانی است که به کمک آن بتواند ظرایف بحث اقتباس را روشن و کارکردی شرح بدهد. مباحث وی در هیچکجا متوقف نمیشود و اصرار ندارد چیزی را به کمال و تمام توضیح بدهد. کاربردی بودن این کتاب در زمینه روایتشناسی با دایره اصطلاحاتی کاملاً محدود از ویژگیهای این کتاب است. رابرت استم در آثارش اصرار دارد که فضای اروپامحوری و آمریکامحوری اقتباس را توضیح دهد اما لوته چنین اصراری ندارد. این محدودیت کتاب است اما مزیت آن نیز به شمار میرود. احتمالاً لوته فکر میکند درباره فرهنگی که با آن مانوس نیست، نظر ندهد. وقتی وارد فضای نقد و تحلیل او درباره فیلمها و آثار ادبی میشویم، همین انس به ما هم منتقل میشود.
کتاب لوته در نقطهای به پایان میرسد که کتاب استم شروع میشود. لوته در پایان کتاب وارد بحث بینامتنیت میشود. او عنوان میکند که ما دچار پیش فرضهای نابهجایی در فضاهای فرهنگی هستیم که ممکن است ناشی از تقدس «کلمه» در فرهنگهای یهودی، مسیحی و اسلامی باشد. او سوال میکند که آیا تقدس کلمه باعث تقدس رسانه و اولویت آن هم میشود یعنی باید فرض بگیریم که در چنین فرهنگهایی رسانه مکتوب هم اولویت دارد و هم مقدس است؟ تقریباً فرض را بر این میگیرد که چنین پیشفرضی را میتوانیم نادیده بگیریم. بنابراین وقتی که اثری سینمایی از اثری ادبی اقتباس میشود، اساساً این پرسش که آیا به متن وفادار بوده است یا نبوده، پیشفرض نادرستی است. او فرض را بر روابط بین متون میگذارد و میگوید طبیعی است که آثار ادبی و هنری اعم از سینما و تئاتر همه وابستگیهایی به متون قبلی یا متون بعدی یا همزمان خود داشته باشند. این مباحث، نقطه پایان کتاب لوته است و او در آستانه این بحثها وارد می شود و کتاب را هم تمامشده فرض نمیکند و برای مباحث بعدی باز میگذارد.
*
روایت دوم: محمد شهبا
تیغ دو دم سادهگیری مباحث
شاید عنوان کتاب ما را گول بزند و فکر کنیم که قرار است به جایی برسیم که ساز و کارهای روایتی دو رسانه ادبیات و سینما با هم مقایسه و جمعبندی شوند، اما در این اثر چنین اتفاقی نمیافتد. از همان صفحه اول کتاب نوعی گرایش به ساده کردن مفاهیم پیچیده دیده میشود که خصلت نشانهشناسی اسکاندیناوی است. این اتفاق مثل تیغ دو دم است هم خوب است چون جنبه کاربردی کتاب را بیشتر میکند و هم بد، چون این مباحث این قدر ساده نیستند و از سویی مسائل را شعاری میکنند. گاهی ادعاهایی در کتاب مطرح میشوند که هرگز اثبات نمیشوند و حتی به نظر میرسد برای اثبات برخی از آنها باید مکتب فکری تازهای در روایت شناسی ایجاد کنیم. در کتاب آمده است: «روایت معرف زنجیرهای از رخدادهاست که در زمان و مکان و یا فضا واقع شده است». این نظر، دیدگاه کمینهگرای تقلیلگرای تحویلی است. برای اینکه یکی از مهمترین عناصر روایت در آن نیست. این تعریف، تعریف داستان است که بخشی از روایت است. یعنی روایت زنجیرهای از رخدادها شده است که در زمان و مکان واقع شدهاند و روابط علی در تعریف آن نیامده است. کاش لوته توضیح میداد که چرا روابط علی را از تعریف روایت جدا کرده است اما این توضیح وجود ندارد و در کل کتاب مباحث روایت و روایتشناسی اموری ساده، بدیهی، دم دستی و مسلم فرض شدهاند. ما در دو صفحه اول این کتاب با سه نگرش به روایت روبهروییم: «روابط زمانی و مکانی»، «روابط زمانی و مکانی و علی» و «روابط زمانی» که هر سه اینها از نظر لوته روایت است. در نتیجه تکلیف مشخص نیست که از نظر لوته روایت چیست.
توجه به ساختارهای فارسی در ترجمه
ترجمه این اثر به طور کلی خوب است اما در ساختارهای فارسی شاید بهتر میتوانستیم عمل کنیم. در بحث روایتشناسی مشکل عمده این است که برابرهای واژگانی ما یکدست نیست. بارها در کتاب آمده با ترکیب «این داستان روایی»، روبهرو میشویم و سوال این است که مگر ما داستان غیر روایتی هم داریم؟ همه داستانها روایتی هستند اما همه روایتها داستانی نیستند. با مراجعه به اصل اثر متوجه میشویم که لوته از کلمه Fiction استفاده کرده است. در حیطه تفکری لوته، فیکشن به مکتوبات اشاره دارد. پس منظورش ادبیات روایتی است و وقتی ادبیات به داستان ترجمه شده، متن مبهم میشود و اشکال ایجاد میکند. در بحث معادلها میشد با دقت بیشتری عمل کرد و البته تاکید میکنم که ما در زمینه روایت خیلی کمبود منابع داریم.
*
روایت سوم: امیرعلی نجومیان
تسلط نگاه ادبی لوته
نظریه روایت و روایتشناسی از حیث سیر تاریخی نقد متعلق به دو جایگاه و خاستگاه مختلفاند. روایتشناسی بیشتر از دل نقد نشانهشناسی و نقد ساختگرایی شکل میگیرد در حالی که نظریه روایت بیشتر به حوزه مطالعات فرهنگی و نقد پساساختگرا تعلق دارد. لوته هم به این موضوع اشاره کرده که در نظریه روایت بحثهای ایدئولوژی هم مطرح است. درک ما از جهان با روایت، ربطی به روایتشناسی ندارد و دقیقاً در حوزه نظریه روایت بحث میشود. لوته استاد ادبیات است و استاد سینما نیست و مشکل از همینجا شاید شروع شود. نگاه او نگاه ادبی است و بخش نظری کتاب کاملا تحتتاثیر نظریه ادبی است. سینما ناگهان در بخش نقد پیدا میشود و اینجاست که لوته باید نشان بدهد که آیا میتواند در سینما و ادبیات این رابطه مقایسهای را انجام دهد. مشکل کتاب این است که این رابطه مقایسهای به آن معنی اتفاق نمیافتد و لوته با احاطه خیلی بیشتری به بحثهای ادبی میپردازد. وقتی درباره مردگان جویس حرف میزند. چندین صفحه به زیبایی درباره داستان صحبت میکند اما وقتی درباره جان هیوستون حرف میزند نمیتواند این حرکت را انجام دهد. لوته خیلی تلاش میکند و در تحلیل ادبی خیلی خوب پیش میرود اما به نظر در تحلیلهای سینمایی عقبتر از تحلیلهای ادبی است.
نشانه ادبی، نشانه سینمایی نمیشود
بحث اقتباس متاسفانه درگیر نگاه سنتیِ اصالت و وفاداری است. به تعبیری میتوان حوزه اقتباس را خیلی وسیعتر دید و گفت تمام فیلمها اقتباسی هستند. یک فیلم میتواند اقتباسی باشد از یک زمینه تاریخی، شعر، داستان مصور و گزارش روزنامه. حتی خود متن سینمایی میتواند متنی برای اقتباسهای دیگر باشد. امروزه یکی از منابع سینما، خود سینماست. نظریه وفاداری ما را به جایی نمیرساند و ما را در مقام یک قاضی قرار میدهد که باید حکم قطعی صادر کنیم. به نظر میرسد باید سراغ روشهای دیگری رفت. این نظریات یا روشهایی که برای نقد اقتباس وجود دارد شاید ما را از حکمهای قطعی دور کند اما باید دید که در اقتباس دنبال چه هستیم. آیا میتوانیم درباره دو اثری که از دو نظام نشانهای کاملاً متفاوت شکل گرفتهاند، از مفهوم وفاداری صحبت کنیم؟ شاید بهتر باشد شاخصههای نشانهای هر نظام را جداگانه بررسی کنیم و ببینیم انتقال نشانهها چگونه صورت گرفته است. یک نشانه ادبی به هیچ عنوان نمیتواند نشانه سینمایی بشود. پس به این عنوان هم هیچ اثر سینمایی نمیتواند اقتباس خوبی از یک اثر ادبی باشد. اگر واقعاً با این دید نگاه کنیم، اقتباس کار اشتباهی است چون هیچ اثر ادبی سینما نمیشود. اما میشود اقتباس را با زاویه دیگری دید و آن را تفسیری از متن دیگر دانست. یا آن را نگاه چالشبرانگیز از یک متن دیگر نظر گرفت و آن را دوبارهخوانی کرد. شاید لوته قصد ندارد به مباحث اقتباس در مفهوم امروزی بپردازد اما مشکلی که پیش میآید این است که ما باید حتماً پشت سر این کتاب، کتابی داشته باشیم که بتواند به آن نگاه دیگری بدهد. جدای از این، این کتاب در بخش نقد ممکن است ما را به بیراهه ببرد و ما همچنان درگیر بیروشی باشیم. اعتقاد دارم که در این کتاب لوته نیامده روش خیلی مشخصی را انتخاب کند و همان هم به کار ببرد. تحلیل ادبی او تحلیل ادبی است که از رویکردهای مختلف استفاده میکند. بعد سعی میکند وارد سینما شود و سعی میکند جایی آن را به روایت مرتبط کند اما کامل این کار را نمیکند.
روشهای کاربردی اقتباس
لوته میتوانست از روش ژنت برای اقتباس استفاده کند. او میتوانست زبان و لحن را در داستان و فیلم مقایسه کند. او میتوانست از مدل ترامتنیت ژنت استفاده کند. متاسفانه اشاره کوتاهی در کتاب میشود و بعد دیگر لوته به آن نمیپردازد. ایده ترامتنیت میتواند رابطه بین دو متن را از زوایای مختلف به ما نشان دهد. با فرمول ژنت میتوان چیزهایی را با هم مقایسه کرد که هرگز گمان نمیکنیم بتوانیم آنها را با هم بسنجیم. بحث دیگری که لوته در بخش نظریه اشاره میکند، بخش راوی است و آن را خوب توضیح میدهد اما در بخش نقد تنها به تفاوتهای راوی داستان و فیلم در یک یا دو جمله میپردازد. یک روش خیلی خوب برای نقد اقتباس بحث راوی و بررسی جایگاه او در فیلم و داستان است. ویژگی دیگر در مبحث اقتباس، بحث نقطه نظر است. لوته به خوبی درباره این بحث توضیح میدهد اما نقطه نظرها را در فیلم بررسی نمیکند. در سینما نقطه نظر جایی نیست که دوربین را میکاریم. ما میتوانیم از چیزهای مختلفی برای بیان راوی استفاده کنیم. برای مثال تدوین نقش خیلی مهمی دارد و میتواند راوی را به ما بشناسد. صدا میتواند روایت را در سینما به ما نشان دهد. همچنین در ادبیات یک سری فنون بلاغی و صنایع ادبی داریم که باید ببینیم در سینما این صنایع ادبی و فنون بلاغی خود را چگونه نشان میدهند. اگر در سینما بخواهیم استعاره را توصیف کنیم چگونه آن را در روایت بیان میکنیم. لوته میتوانست به این مساله از زاویه نشانهشناسی و روایتشناسی نگاه کند. حضور این کتاب در عرصه روایتشناسی باعث میشود باب مباحثی از این دست گشوده شود
Freitag, 2. Juli 2010
Abonnieren
Posts (Atom)